اسطوره آفرودیت

اسطوره آفرودیت، خدای یونانی عشق، زیبایی و شهوت، یکی از جذاب‌ترین و تأثیرگذارترین خدایان در اسطوره‌های یونان باستان است. اما ریشه‌های او، در مرزهای اسرارآمیزی قرار دارند.

براساس “تئوگونی” از هسیود، او از کف دریاچه فومی در آب‌های پافوس، در جزیره قبرس، زاده شد، از اعضای جنسی آورانوس. او به نظر می‌آید که از فوم آب درآمده است هنگامی که “تایتان کرونوس” پدر خود یورانوس را کشت و اعضای جنسی او را به دریا انداخت.

اما بر اساس هومر، در “ایلیاد”، آفرودیت ممکن است به جای زئوس و دیونه، دختر زئوس و دیونه باشد. همانطور که برای اکثر خدایان یونانی، داستان‌های مختلفی درباره منشأ خدایان وجود دارد.

زیبایی بی‌نظیر خدایان بسیاری باور داشتند که زیبایی او به گونه‌ای است که رقیبی برای اوجود آوردند که این باعث شود جنگ خدایان شعله ور شود. به همین دلیل، زئوس آفرودیت را به “هپاستوس”، خدای صنایع دستی، ازدواج کرد. او به دلیل زشتی و خلق‌خوی خود به عنوان یک تهدید دیده نمی‌شد.

با وجود این ازدواج با هپاستوس، آفرودیت عاشقان بسیاری داشت. عشاق او شامل هم خدایان و هم انسان‌ها بودند – از جمله خدای آرس و انکیس، مردم. او همچنین در داستان عروسک و “سایکه” نقش داشت که عاشقان “سایکه” برای عبادت “ونوس” (آفرودیت) را فراموش کرده و به جای آن او را عبادت کرده بودند. برای انتقام، آفرودیت “اروس (کوپید)” را برای انتقام فرستاد اما خدای عشق به دختر عاشق شد.

بعدها، آفرودیت هم عاشق و هم مادر جایگزین “آدونیس” بود. این باعث یک دعوا با “پرسفونه” شد که زئوس فرمان داد “آدونیس” باید نیمی از سال با آفرودیت و نیمی از سال با پرسفونه باشد.

 

فرزندان آفرودیت در اساطیر و افسانه‌های مختلف، حداقل 16 فرزند به آفرودیت نسبت داده شده است، که با شرکاء مختلفی به دنیا آمده‌اند. در زیر، انتخابی از مهم‌ترین آن‌ها آورده شده است.

  1. اروس (کوپید): فرزند آفرودیت از ارتباط با آرس، اروس (به عنوان کوپید هم به نام معروف است)، خدای عشق و شهوت است. اروس اغلب به عنوان یک کودک کوچک با بال و دارای کمان و تیرها نمایان می‌شود. او از تیر و کمان خود برای تأثیر گذاری بر احساسات خدایان و انسان‌ها استفاده می‌کند. زمانی که توسط تیرهای او زده می‌شوند، اروس می‌تواند احساسات هدف خود را کنترل کند که به درگیری‌های عاشقانه مختلف و تناقضات در اسطوره‌های یونانی منجر می‌شود.
  2. فوبوس: فوبوس که معنای نام او “ترس” است، تجسم ترس و هراس است. او از اتحاد آفرودیت و آرس به دنیا آمده است. در اسطوره‌ها، فوبوس اغلب همراه با پدرش به جنگ می‌رود و ترس و هراس را در دلهای سربازان می‌پراکند. حضور او در میدان جنگ ویژگی‌های روانی جنگ را به تصویر می‌کشد که فقط به مواجهه جسمانی فیزیکی محدود نمی‌شود.
  3. دیموس: دیموس، برادر دوقلوی فوبوس و یکی دیگر از فرزندان آفرودیت و آرس، نماد وحشت و دلهره است. نقش او در اسطوره‌ها به شدت به فوبوس شباهت دارد، اغلب با آرس در جنگ همراه بوده و ترس را در میان سربازان منتشر می‌کند. دیموس نمایانگر ترس مختوملقی است که می‌تواند فرد را در مواجهه با خطر یا نبرد متعلق به خود غرق کند.

هارمونیا، که از ازدواج آفرودیت و آرس به دنیا آمده، خدای هماهنگی و اتحاد است. با توجه به کاملاً متفاوت بودن نقش او نسبت به برادرانش، در اساطیر نقش او برای ایجاد تعادل و صلح است، اغلب نماد اتحاد هماهنگی ضدّیت‌ها. او به خاطر ازدواج ناراضی خود با کادموس، بنیان‌گذار ثبت شده تِبِس، که با فاجعه و تحول همراه بود، به شهرت رسید.

آنتِروس
آنتِروس اغلب به عنوان انتقام‌گیری از عشق ناپاسخ و مجازات کننده کسانی که عشق را رد یا بازنمی‌گردانند، در نظر گرفته می‌شود. نقش او در اساطیر کمتر واضح از اروس است، اما گاهی به عنوان معادل یا حتی برادر اروس نمایان می‌شود.

هرمافرودیتوس
هرمافرودیتوس، فرزند آفرودیت و هرمس، در اساطیر یونانی منحصر به فرد است. او که به عنوان یک پسر بسیار زیبا به دنیا آمده بود، زمانی که نیمف سالماکیس با او ادغام شد، به یک موجود دوجنسه تبدیل شد.

رودوس
رودوس، دختر آفرودیت و پوزئیدون، با جزیره رودوس در ارتباط است. او در اساطیر به مقداری که برخی از فرزندان آفرودیت دیگر، برجسته نیست، اما نمایانگر جسمیت جزیره است.

آئنه‌آس
شاید یکی از مشهورترین فرزندان آفرودیت، آئنه‌آس، از رابطه‌اش با مردانه‌ای به نام انکیسیس به دنیا آمده است، یک قهرمان در اساطیر یونان و روم است. او به خاطر نقشش در «آئنده» ویرگیل شناخته شده است که در آن وی نمادی از ایده‌آل‌های و تقدیر روم می‌شود. سفر آئنه‌آس از تروا تا بنیان‌گذاری آنچه که به روم می‌شود، دستخوش سرنوشت‌های یونان و روم را بهم تنیده است.

و سایرین…
پوتوس: خدای آرزو یا اشتیاق، اغلب با عشق ناقص مرتبط است. فرزند آفرودیت، شاید با آرس یا دیونیسوس.
هیمرس: خدای شهوت و عشق ناقص، به شدت با اروس مرتبط است. فرزند آفرودیت، پدر اغلب مشخص نیست.
اریکس: یک پادشاه یا قهرمان به جای یک خدایی، با منطقه‌ای در سیسیل مرتبط است. فرزند آفرودیت و پوزئیدون.
پایتو: خدایی از متقاعد کردن و فریب، در عشق و رتوریک اهمیت دارد. دختر آفرودیت، پدر عموماً مشخص نیست.
هاریس‌ها (خاریتها): خدایانی که نمادی از جذابیت، زیبایی و خلاقیت هستند. دختران آفرودیت، اغلب با زئوس به عنوان پدرشان.
برئو: به نام شهر بروئه، نقش افسانه‌ای او کمتر مشخص است. دختر آفرودیت و آدونیس.
گولگوس: با شهر گلگی مرتبط است، در اساطیر به مقدار کمتری ویژه نشده است. پدرانگی آفرودیت، پدر به طور روشن مشخص نشده است.
پریاپوس: خدایی از باروری روستایی، که به خاطر فیروزه بزرگ خود شناخته می‌شود. فرزند آفرودیت، اغلب با دیونیسوس به عنوان پدرش.

بسیاری از نمادهای مرتبط با آفرودیت، حاکی از فرمانروایی او بر عشق و زیبایی هستند. به عنوان مثال، گل رز نماد عشق و عاشقی است. مرتفع، نماد عشق و بقا، در حالی که سیب نماد خواسته و شهوانی است. هر یک از این نمادها به طور صمیمی با او ارتباط دارند.

دیگر اشیاء مهمی که نمادگذاری عمیقی با آفرودیت دارند، صدف است که نمایانگر تولد او از دریاست، و آینه که نشانه زیبایی و خودپسندی است. هر دو نماد قوی از تأثیر او هستند.

حیوانات مقدس
حیوانات مقدس برای آفرودیت ویژگی‌هایی از طبیعت او را نمایان می‌کنند. کبوتر، نماد صلح و عشق، گنجشک، نماد اشتیاق عاشقانه، و قو، که نماد زیبایی و آرامش است، اغلب کنار او تصویر می‌شوند. این موجودات نه تنها نشان دهنده فرمانروایی او بر عشق و زیبایی هستند، بلکه به عنوان سفیران آسمانی او نیز خدمت می‌کنند.

اساطیر مرتبط با آفرودیت
قضاوت پاریس و جنگ تروا
آفرودیت نقش بزرگی در رویدادهایی که به جنگ تروا منجر شد، از طریق قضاوت پاریس، داشت. او یکی از سه دیوی بود که همراه با هرا و آتنا، به دنبال سیب طلایی بودند که نوشته شده بود “به زیباترین”. آنها از زئوس خواستند تا مسابقه را قضاوت کند، اما او انکار کرد. پاریس، پسر پادشاه تروا، به جای او، مسابقه را قضاوت کرد. هر یک از سه دیوی به او چیزی در برگشت وعده دادند؛ آفرودیت به او عشق زیباترین زن در جهان، هلن اسپارتا، وعده داد. او آفرودیت را برنده سیب خواند.

این داستان قضاوت پاریس به عنوان دلیل واقعی پشت جنگ تروا در نظر گرفته می‌شود. بعد از شروع جنگ، او در سوگ پاریس شرکت کرد. آفرودیت پاریس را از دست منلاوس نجات داده و او را در ابر محاصره کرده و به تروا برگرداند. او سپس نقش مهمی در محافظت از پسرش اینهاس بازی کرد، به حدی که به صورت مستقیم در میدان جنگ مداخله کرد.

آفرودیت و آدونیس
اسطوره آفرودیت و آدونیس یکی از داستان‌های عشق و تراژدی است. آدونیس، یک مردانه بسیار زیبا، عشق آفرودیت را جلب کرد. او را هنگام تولد دید و در آن زمان تصمیم گرفت که او متعلق به خودش باشد. او پرسفون را به مراقبت از او انتخاب کرد، اما پرسفون نیز عاشق آدونیس شد و او را نمی‌داد. سرانجام، زئوس مجری شد. او حکم داد که آدونیس باید نیمی از سال با هر یک از آنها باشد.

اما او توسط یک خوک وحشی به شدت شاخ‌خورد شد که منجر به مرگ او شد. آفرودیت از درد و رنج فرو برده شد و از خون آدونیس گل آنمونه رویید، نماد طبیعت فانی زیبایی و زندگی.

اسطوره آفرودیت و آنکیز
روایت عشق آفرودیت با آنکیز، یک شاهزاده تروا، داستان

مهم دیگری در اطراف این خدای زیبایی است. به صورت مخفیانه به شکل یک زن مردمی، آفرودیت آنکیز را فریب داد و از این اتحاد، آینه‌آسا به دنیا آمد که بعدها قهرمان جنگ تروا و نیاکاندر را به دنیا آورد. این افسانه، آفرودیت را به داستان‌های حماسی یونان و روم متصل می‌کند.

 

داستان اسطوره آفرودیت و سایکه دربارهٔ دشواری‌های سایکه برای به دل نگذاشتن آفرودیت و تجدید دیدار با عاشق خود، اروس، پسر آفرودیت، می‌چرخد. این داستان غنی از نمادها است و به بررسی موضوعات آزمایش‌های عشق، تحول و ارتباط بین مردانه و الهی می‌پردازد.

حقایق دربارهٔ آفرودیت:

  • آفرودیت خدای باروری، عشق و زیبایی بود.
  • آفرودیت به هپهاستوس متاهل بود، اما این اتحاد به دلخواه او نبود.
  • او و آرس دختری به نام هارمونیا را به دنیا آوردند که در نهایت با هروتودوس ازدواج کرد.
  • او مادر هرمافرودیتوس از طریق هرمس بود.
  • دینلاس نیز یکی از فرزندان او بود، که با آرس به دنیا آمد و خدایی آشوبناک بود که توسط والدینش به هادز فرستاده شد.
  • آفرودیت و پسرش اروس (کوپید) همکاری کردند تا زئوس را وادار به عشق به اروپا، یک انسان، کنند.
  • آفرودیت از یک اتومبیل کشیده توسط قو نمادگرا برای سهولت حرکت در هوا استفاده می‌کرد.
  • اگرچه آفرودیت و هرا دوست نبودند، هرا به خدای عشق برای کمک در کمک به قهرمانان در جستجوی پوست طلایی مراجعه کرد.
  • آفرودیت یک کمربند داشت که جادوهای او را شامل می‌شد؛ هرا یک بار آن را قرض گرفت تا زئوس را فریب دهد تا او را از جنگ تروا منحرف کند.
  • آفرودیت یک گردنبند به هارمونیا داد که سوژه مصیبت‌آوری برای نسل‌های بعدی شد.
  • روسپی‌گران آفرودیت را پاترون خود می‌دانستند.
  • کورینت مرکز عبادت آفرودیت بود.
  • هنر اولیه یونان نمایانگر آفرودیت را برهمن نشان می‌داد.
  • او الگوی مجسمه مشهور «ونوس دهان میلو» بود.
  • آفرودیت و اروس عشق بین ژیسون (قهرمان جستجوی پوست طلایی) و دختر پادشاه کلخیایی به وجود آوردند.

الهه هستیا

 

هستیا، یکی از الهه‌های مهم پانتئون یونان بود؛ زیرا او یکی از دوازده الهه اولمپیایی بود که در کوه اولمپوس زندگی می‌کرد. وستا معادل رومی هستیا بود.

هستیا دختر کرونوس بود؛ زیرا او یکی از شش فرزند به دنیا آمده از نیشکر کرونوس بود. هستیا معمولاً نام اولین فرزندان کرونوس را داشت که به دنیا آمد، و سپس دمتر، هرا، هادس، پوزئیدون و زئوس را می‌آورد.

کرونوس از پیش‌بینی‌ای احتیاط می‌کرد که یکی از فرزندانش او را سرنگون می‌کند؛ زیرا کرونوس در آن زمان الهه ارجمند کیهان بود. بنابراین، در حالی که رها به فرزندانش زایمان می‌کرد، کرونوس آن‌ها را فرا می‌برد و آن‌ها را در شکمش زندانی می‌کند.

دمتر، هرا، هادس و پوزئیدون پس از هستیا به شکم پدرشان وارد شدند، اما زئوس چنین سرنوشتی را نپذیرفت، زیرا او در کرت پنهان شده بود، در حالی که یک سنگ به جای او قرار گرفت.

زمانی که زئوس به سن کافی رسید، از کرت بازگشت تا برای زمانی‌که در برابر کرونوس و حکومت تایتان‌ها قیام کند، و یکی از اولین اقدامات زئوس این بود که خواهران و برادرانش را از زندانشان آزاد کند. کرونوس در نتیجه مشروبی خورد که باعث می‌شد هستیا و بقیه خواهران و برادرانش آزاد شوند. زیرا هستیا اولین زندانی بود، او آخرین کسی بود که آزاد شد، که باعث شد باور شود که هستیا هم اولین و هم آخرین فرزند کرونوس و رها بود.

قیام زئوس به تایتان ها، جنگ ده ساله بین متحدان زئوس و تایتان‌ها را آغاز کرد؛ و در حالی که هادس و پوزئیدون در کنار زئوس می‌جنگیدند، اغلب می‌گفتند که هستیا، دمتر و هرا به سلامتی به قلمرو اوقیانوس ارسال شدند، جایی که توسط همسر اوقیانوس، تتیس مراقبت می‌شدند.

تایتانوماخی در نهایت به پایان رسید، همچنین حکومت کرونوس نیز پایان یافت و یک دوره جدید از اسطوره‌شناسی یونان آغاز شد؛ دوران الهه‌های اولمپیایی.

کوه اولمپوس مدت‌ها مقر زئوس در طول تایتانوماخی بود، و حالا خانه او و سایر الهه‌ها شد، زیرا زئوس به عنوان الهه علیه الهه‌ها تصدیق شده بود.

زئوس به عنوان یکی از الهه‌های اولمپی به پوزئیدون، دمتر، هرا و هستیا پیوست، و این پنج نفر توسط آفرودیت، آپولو، آرتمیس، آتنا، هرمس، هفائستوس و آرس تعقیب شدند.

هر یک از این دوازده الهه اولمپیایی تاجرایی جداگانه در اتاق شورایی کوه اولمپوس داشتند، و برخلاف تخت‌های سایر خدایان و الهه‌ها، تخت هستیا از چوب ساده بود و بدون زینت بود.

نام هستیا به طور معمول به معنای گوشت‌پز یا آتشخانه ترجمه می‌شود، و این نقش او در اسطوره‌شناسی یونان بود؛ چرا که هستیا الهه‌ای بود که در زندگی خانوادگی، مستوطنات و مواقع سیاسی مرکزی داشت؛ زیرا آتش گرما را فراهم می‌کرد، برای پخت غذا استفاده می‌شد و همچنین برای قربانی‌گذاری‌ها استفاده می‌شد.

هر مستوطن یونانی یک آتش مقدس به افتخار هستیا داشت و هنگامی که مستوطنات جدید تاسیس می‌شدند، آتش از آتش مقدس مستوطنه اول به مستوطنه جدید منتقل می‌شد. هستیا همچنین نگهبان آتش کوه اولمپوس بود، جایی که قربانی‌گذاری‌های مردان برای ادامه‌ی آتش کوه اولمپوس استفاده می‌شد.

هستیا یکی از الهه‌های بکر اساطیر یونان بود، در کنار دختران بکر خود یعنی آرتمیس و آتنا؛ و در حالی که زیبایی او توجه پوزئیدون و آپولو را به خود جلب کرد، هستیا قسم خورده بود که همیشه بکر بماند، و زئوس پس از آن حکم کرد که چنین باشد.

هستیا به عنوان ملاطفت‌طلبانه‌ترین از الهه‌های اولمپیایی شناخته می‌شد، و در حالی که اکثر خدایان و الهه‌های یونان به سرعت خشمگین می‌شدند، گفته می‌شد که هستیا از درگیری دوری می‌کرد.

به عبارتی، به‌طور معمول گفته می‌شود که هستیا جایگاه خود را به عنوان یکی از دوازده الهه اولمپی را وقتی دیونیسوس اعلام کرد که به حق دارای جایگاه در آن دوازده نفر است، تسلیم کرد تا از درگیری در کوه اولمپوس جلوگیری شود.